- مصلحت گزاری
- صلاح اندیشی، خیراندیشی، کارگزاری
معنی مصلحت گزاری - جستجوی لغت در جدول جو
- مصلحت گزاری
- صلاح اندیشی خیر اندیشی، کارگزاری مباشرت، (عثمانی ترکیه)، کارداری سفارت: روز شنبه... رخصت مراجعت با سلامبول یافته حیدرافندی مستشار خود را بجای خود بمصلحت گزاری بگذاشت وکارداران دولت ایران او را بنشان مکلل بالماس... تشریف کردند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مصلحت اندیش، خیر اندیش، عاقل، هوشیار، کارگزار
نیک اندیش نیکخواه، کار گزار، کار دار صلاح اندیش خیر اندیش، کارگزار مباشر، (عثمانی ترکیه)، کاردار سفارت. توضیح معمولا بخطا مصلحت گذار نویسند
رسم الخط نادرست و متداول بجای مصلحت گزار